فرانسه و ریشههای یک خشم(نگاه)
سید محمد امینآبادی
فرانسه طی یک هفته گذشته شاهد شدیدترین، خشنترین و کمسابقهترین شورش در تاریخ معاصر خود بود . قتل یک نوجوان 17 ساله الجزایریتبار سهشنبه هفته گذشته آن هم در روز روشن آتش زیر خاکستر خشم مردم این کشور را علیه نظام استعماری و نژادپرست پلیس این کشور دوباره شعلهور کرد. روزنامه انگلیسی «دیلی تلگراف» در روزهای اول، تصویر بسیار رعبآوری از آشوبهای فرانسه ارائه داده و در گزارشی نوشته بود: «ماکرون در حال از دست دادن کنترل فرانسه است. هزاران تن دستگیر شدهاند. مدارس، مراکز اجتماعی، سالنهای شهر، مجتمعهای ورزشی، دفاتر پست به آتش کشیده شدهاند. غارتها از سوپرمارکتهای لیدل گرفته تا فروشگاههای اپل رویت میشوند. ژاندارمها و نیروهای ویژه، علاوهبر نیروی انتظامی مستاصل، برای گشتزنی شبانه به خیابانها آمدهاند. در این هیاهو، خشم مغازهدارانی که فریاد میزنند منع آمد و شد ایجاد کنید وگرنه خودمان امور را به دست میگیریم، رو به افزایش است.»
با وجود این که طی دو روز گذشته دولت ماکرون با تکیه بر بیش از
45 هزار نیروی پلیس، خوروهای زرهی، نیروهای ویژه، بستن شبکههای اجتماعی، محدود کردن اینترنت و تهدید والدین به زندان و جریمه تااندازهای توانسته بر اوضاع مسلط شود و از گستردگی آشوبها کاسته شده است. اما کارشناسان بر این باور هستند که آشوبهای کنونی ریشه در معضلات اجتماعی بسیار عمیقتری در جامعه فرانسه دارد که تا آن معضلات حل و فصل نشود، فرانسه شاهد دورههای طولانی از آشوب و بیثباتی اجتماعی و شاید سیاسی خواهد بود. به عقیده «سامی زغنانی» استاد جامعهشناسی در دانشگاه «رن» فرانسه، خشونتی که فرانسه طی روزهای گذشته شاهد آن بود را باید از منظر قیام دید، نه از منظر شورش. اصطلاح «شورش» این خشونت را به یک بزهکاری ساده شهری تقلیل میدهد، در حالی که این اعتراضات یک بعد سیاسی غیرقابل انکار در سایه شکافهای متعدد اجتماعی در کشور دارد. به گفته وی وقتی جوانان مدارس، مراکز اجتماعی یا کتابخانههای عمومی را هدف قرار داده و آنها را تخریب میکنند به این معناست که این اماکن از نگاه اکثریت جامعه بیارزش تلقی میشوند. سال ۲۰۰۵ نیز، ناآرامی و خشونت در واکنش به کشته شدن ۲ نوجوان که حین فرار از دست پلیس دچار برق گرفتگی شده و جان باختند، به آشوبهای گستردهای منجر شد و دولت فرانسه برای کنترل اوضاع ۱۰ روز وضعیت اضطراری اعلام کرد.
فایننشال تایمز در این باره نوشته است: «کشته شدن نوجوان فرانسوی نشان داد که از زمان ناآرامیهای جدی در سال ۲۰۰۵ چیز زیادی تغییر نکرده است. کشته شدن نائل مرزوق زخم کهنه اقلیتها در این کشور را در تجربه نابرابری و تبعیض بار دیگر باز کرده است.» طی روزهای گذشته محلههای محروم و حاشیهای شهرهای فرانسه شاهد بیشترین اعتراضها و خشونتها بوده است موضوعی که کارشناسان ریشه آن را در فقر و تبعیض و تلاش برای یکسانسازی میبینند که سالهاست ساکنان این مناطق را تحت تاثیر قرار داده است.
«فرانسوا گروسدیه» شهردار راستگرای شهر «مس» در اظهاراتی، «مناطق آرام» مرکز این شهر و «محلههای معترض» اطراف آن را به «۲ جهان موازی» تشبیه کرده است. روزنامه پولیتیکو هم در گزارشی در همین زمینه نوشته است: «جدای مسئله تبعیضنژادی در برخورد نیروهای پلیس، برای از بین بردن شکاف فزاینده میان جوانان محروم ساکن در حومه شهرها و مراکز دولتی و رسیدگی به علل ریشهای این شکاف و همچنین کاهش نابرابریهای اجتماعی، هزینه قابل توجهی برای دولت خواهد داشت. اما، پرداختن به مسائل خارج از شهرها در فرانسه در زمانی که دولت در راستای کاهش هزینهها تلاش میکند، امری دشوار است.»
روزنامه انگلیسی گاردین هم از قول یک شهروند فرانسوی نوشته است: «من جدا فکر میکنم که جوانان اینجا خودشان را در یک جنگ در نظر میگیرند. آنها این موقعیت را بهمثابه جنگ با سیستم کشور تلقی میکنند. این جنگ فقط علیه پلیس فرانسه نیست و بلکه چیزی فرای آن است. در واقع یک بعد سیاسی وجود دارد؛ حسی که انگار سیستم هیچ کاری نمیکند. جوانان مورد تبعیض قرار گرفتهاند و همچنین نادیده گرفته شدهاند.»
گاردین میافزاید: «مرگ نائل مرزوق، نوجوان ۱۷ ساله سؤالات غامض و لاینحلی را درباره اصرار متعصبانه فرانسه نسبت به همگونسازی نژادی، سکولاریسم و یک هویت مطلق با قائده کلی و جهان شمول مطرح کرده است.» اکثریت 3200 بازداشتی روزهای اخیر نوجوان بودهاند. بنابر اعلام رسانههای فرانسوی پس از ارجاع پرونده بازداشتشدگان به مراجع قضائی، مشخص شده است که برخی از این نوجوانان از دانشآموزان مقطع راهنمایی، برخی دیگر از دانشآموزان هنرستان و برخی دیگر نیز نوجوانانی بودهاند که به عنوان خدمتکار در رستورانها کار میکنند.
بر این اساس، سن و سال بسیاری از این افراد زیر ۱۸ سال بوده و اکثر آنها نیز هیچ سوءپیشینهای نداشتهاند. «مارتین اوبری» شهردار لیل در این باره گفته است: «در سال 2005 شمار زیادی از افراد معترض از جوانان بزرگسال بودند که میتوانستیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، اما در اعتراضات کنونی با شمار زیادی از کودکان کمسن و سال روبهرو هستیم که امکان گفتوگو با آنها وجود ندارد!» نوجوانان آفریقاییتبار یا سیاهپوست در مناطق حاشیهای فرانسه سالهاست که به عنوان شهروندان درجه دو نگاه تحقیرآمیز جامعه و دولت فرانسه را تحمل میکنند. آنها احساس میکنند که از خدمات دولتی محروم هستند و در بررسیهای هویت پلیس، تحصیل و اشتغال مورد تبعیضنژادی قرار گرفتهاند. بنابراین این خشم فروخفته زمانی که فرصتی مثل قتل «نائل مرزوق» مییابد، علیه سیستم فوران میکند.
بر اساس گزارش گاردین «نابرابری در سیستم آموزش فرانسه به نظر میرسد احساس تبعیض و طرد شدگی را در نوجوانان تقویت میکند. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه گزارش داده است کودکی که در یک محله محروم فرانسه متولد شده و تحصیل کرده باشد در مقایسه با اکثر کشورهای توسعهیافته دیگر، برای فرار از پیشینه اجتماعی- اقتصادی خود شانس کمتری دارد. به عبارت دیگر، فرانسه یکی از ناعادلانهترین سیستمهای آموزشی در جهان توسعه یافته را دارا است.»
روزنامه ایتالیایی «لا استامپا» نیز مینویسد: «این جوانان معترض نوه مهاجرانی هستند که رویای گذرنامه فرانسوی داشتند و در مدارس فرانسه سرود ملی و ارزشهای برادری را فرا گرفتهاند. امروز آنها گذرنامه فرانسوی دارند اما دیگر آن را نمیخواهند و این بحران، مدل فرانسوی است که وعدهای میدهد اما آن را محقق نمیکند.»
در مورد ریشههای آشوبهای کنونی فرانسه تقریباً بین همه کارشناسان و رسانهها اتفاق نظر وجود دارد و همه نیز متفقالقولند که اگر این ریشهها درمان نشود فضای دوقطبی در جامعه فرانسه تشدید خواهد شد و با توجه به گستردگی اینترنت و شبکههای اجتماعی چرخههای آشوب بعد از این در فواصل کوتاهتری فضای سیاسی و اجتماعی فرانسه را از خود متاثر خواهد کرد. با وجود این اتفاق نظر، به نظر نمیرسد که دولت ماکرون اراده و توان کافی برای حل ریشهای معضلات کنونی که به آشوبهای اخیر منجر شده است را داشته باشد و لذا به نظر میرسد که با فرض کنترل آشوبهای اخیر، فرانسه طی ماهها و سالهای آینده باز هم شاهد موارد مشابهی از حوادث تاسفبار روزهای اخیر خواهد بود.